‎روایتی از مسیر راهپیمایی جاماندگان اربعین حسینی

از تهران تا کربلا فقط یک دل فاصله بود!  

|
۱۴۰۴/۰۵/۲۳
|
۱۹:۴۸:۵۰
| کد خبر: ۲۲۴۷۷۰۰
از تهران تا کربلا فقط یک دل فاصله بود!
 
برنا - گروه اجتماعی: ‎میدان امام حسین (ع)، که همیشه میزبان دل‌های بی‌قرار است، امروز چهره دیگری داشت؛ مسیر پیاده روی جاماندگان اربعین حسینی. گویی اینجا، گوشه کوچکی از صحرای کربلا بود، با جمعیتی که بار «ای کاش» را بر دوش می‌کشیدند.

‎به گزارش خبرنگار برنا «رضا نیکنام» سحرگاه پنج‌شنبه، ۲۳ مردادماه، هنوز خورشید از پشت کوه‌های البرز سر برنیاورده بود که میدان امام حسین (ع) تهران، آرام آرام از خواب بیدار می‌شدو زمزمه‌های عاشقانه‌ای که در فضای شهر می‌پیچید. گویی زمین و آسمان این نقطه از شهر، با هم همدست شده بودند تا یاد و نام امام حسین (ع) را زنده نگه دارند. اینجا، آغاز مسیر «جاماندگان اربعین» بود؛ مسیری ۱۷و نیم کیلومتری که از میدان امام حسین (ع) شروع می‌شد و تا حرم عبدالعظیم‌حسنی (ع) در شهر ری ادامه داشت. 
 
‎آغاز راهپیمایی در میدان آئینی امام حسین (ع)
 
‎هوا روشن شده بود که اولین گروه‌های زائران، یکی یکی در میدان جمع شدند. پیر و جوان، زن و مرد، حتی کودکانی که دست در دست پدر و مادرشان، با چشمانی کنجکاو به این جمعیت نگاه می‌کردند. برخی پرچم‌های سیاه در دست داشتند، برخی تصاویری از شهدا، و بعضی‌ها فقط با یک دل پر از اشتیاق آمده بودند. صدای ذکر و صلوات، آرام‌آرام فضای میدان را پر می‌کرد. گویی هر کس که وارد این محدوده می‌شد، ناخودآگاه صدایش را به همهمه عاشقان حسین (ع) می‌سپرد.
 
‎پیرمردی با پیراهن ساده و عینک ته‌استکانی، کنار یکی از این بنر‌ها ایستاده بود. چشمانش به عکس شهدای دفاع مقدس ۱۲ روزه خیره شده بود و با صدایی که کمی می‌لرزید، می‌گوید: «این شهدا رفتند تا ما بمانیم. امروز من اینجا ایستاده‌ام تا بگویم با تو عهد می‌بندم، هم با تو‌ای حسین، هم با شما‌ای شهیدان.» 
 
‎زن میانسالی با چشمانی نمناک، کنار یکی از مواکب شهرداری ایستاده و چای گرمی در دست دارد و با لهجه شیرین ترکی می‌گوید: «امسال نرسیدم کربلا راببینم...، اما همین که اینجا هستم، حس می‌کنم قدم‌هایم را روی خاک کربلا گذاشتم.» دستش را روی سینه‌می‌گذارد و آهی می‌کشد، گویی دلش آنقدر بزرگ استکه همه غم‌هایش را در آن جا می‌دهد.
 
‎در مسیرعشاق الحسین (ع)؛ همدلی قدم به قدم
 
‎راه که باز شد، جمعیت به آرامی به حرکت درآمد. مسیرراهپیمایی، خیابان‌های هفده شهریور، میدان شهدا، میدان شوش و ادامه آن تا حرم سید الکریم (ع) بود؛ امروز این مسیر،  راه عشاق الحسین (ع) بود. پرچم‌های سیاه برافراشته، نوحه‌های آرام، و صدای پای زائرانی که بی‌وقفه ذکر می‌گفتند. در طول مسیر مواکب ایستگاه‌های صلواتی از زائران پذیرایی می‌کردند. یکی از جوانان، با بشقابی پر از حلوا، با لبخند می‌گوید: «این نذری مادرم است، او عقیده دارد هر جا هستیم، باید یاد امام حسین (ع) را زنده نگه داریم.»
 
‎در میان جمعیت، پیرمردی با قامتی خمیده، عصازنان پیش می‌رفت. چهره‌اش از رنج سال‌ها زندگی خط خورده بود، اما نگاهش پر از نور و امید بود. کنارش جوانی قدم می‌زد و گاهی دستش را می‌گرفت تا تعادلش را حفظ کند. پیرمرد با صدایی لرزان می‌گوید: «هر سال کربلا می‌رفتم... امسال دکتر گفت نمی‌توانی...، اما من گفتم حتی اگه نتوانم راه بروم، توی همین تهران، قدم‌به‌قدم می‌آیم تا به حسینم برسم.» اشک در چشمان جوان حلقه می‌زند و آهسته حرف دلش را می‌زند: «انشاالله سال دیگر با هم می‌رویم کربلا، بابا جان.»
 
‎حرم عبدالعظیم حسنی (ع) و روایت عشق
 
‎هرچه به سمت حرم عبدالعظیم (ع) نزدیکتر می‌شویم، شور و حال جمعیت بیشتر می‌شود. برخی زائران پای برهنه راه می‌روند، گویی می‌خواهند سوزش زمین را هم به جان بخرند، تا شاید ذره‌ای از درد امام حسین (ع) و خاندانش را درک کنند. مادری با کودک خردسالش که روی شانه‌های پدر نشسته بود، دستانش را به سوی پرچم‌ها دراز می‌کند و بی اختیار می‌گوید: «یا حسین... یا حسین...»
 
‎ورودی حرم، غرق در نور و عطر است. زائران یکی یکی وارد می‌شوند، برخی با چشمانی گریان، بعضی با لبخندی راضی. گویی این راه، آغاز یک عشق تازه است. جوانی که کنار ضریح ایستاده، دستش را روی سینه می‌گذارد و زمزمه می‌کند: «یا امام حسین (ع)، آقا جان، امسال نتوانستم پیشت بیایم، اما دلم اینجا، کنار توست.» اشک‌های او مثل مروارید روی گونه‌هایش می‌غلتید و بر زمین می‌چکید.
 
‎آفتاب کم‌کم به وسط آسمان رسیده، اما هنوز گرمای تابستان، هیچکس را خسته نکرده بود. گویی عشقحسین (ع)، سایه‌بان نامرئی‌شان شده بود. در‌حیاط حرم، گروهی از زائران دور هم نشسته بودند و نذری پخش می‌کردند. پیرزنی با دست‌های لرزان، لیوان‌های شربت را به دیگران تعارف می‌کرد و می‌گفت: «امسال نرفتم کربلا، اما همین که در این راه قدم گذاشتم، حس کردم به آرزوی دلم رسیدم.»
 
مسیر ۱۷ و نیم کیلومتری امروز، مسیر کسانی بود که جسم‌شان در تهران، اما قلبشان در کربلا می‌تپید. امروز، اینجا، در میانه هیاهوی زندگی ماشینی، گویی کوچه‌های تنگ کربلا باز شده بود و هر کس، به اندازه ظرف دلش، از این دریای عشق می‌نوشید و اینگونه، مراسم جاماندگان اربعین، آغازی بر عشقی بود که هیچ مرزی نمی‌شناسد؛ نه جغرافیا، نه زمان. چون امام حسین (ع)، فقط یک نام نیست؛ او عشق است، و عشق، همیشه زنده است.

انتهای پیام /

نظر شما
پیشنهاد سردبیر
رایتل
قیمت و خرید طلای آب شده
بانک صادرات
بلیط هواپیما
دندونت
رایتل
قیمت و خرید طلای آب شده
بانک صادرات
بلیط هواپیما
دندونت
رایتل
قیمت و خرید طلای آب شده
بانک صادرات
بلیط هواپیما
دندونت